www.abbas40.blogfa.com آرشیو 4 - مدیریت مدرسه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کمترین حقى که از خداى سبحان بر گردن شماست این که از نعمتهاى او در راه نافرمانى‏اش یارى نباید خواست . [نهج البلاغه]
مدیریت مدرسه
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  •  

    این روزها به دلیل اعلام نتایج پذیرفته شدگان دانشگاههای آموزش عالی و آزاد حال و هوای خاصی دانش اموزان و خانواده های آنان دارند .

    پس از حدود دوازه سال تحصیل تحصیل در مقاطع مختلف تحصیلی (ابتدایی ـ راهنمایی ـ متوسطه ) اکنون مسیر دیگری در عمر تحصیلی آنان به وجود می آید .

    آنانی که اکنون باتلاش و کوشش و  امیدواری درآموزش عالی به تحصیل می پردازنند وقتی به گذشته خود می نگرنند دوستان زیادی را در کلاس های درس خود داشته اند که برخی از انان اکنون در کنارشان نیستند ودر گذز تحصیل دچار سرنوشت دیگری شده اند .

    آنان با معلمان و دبیران و کارکنان مدارس در مقاطع سنی و زمانی متفاوتی کار کرده اند که شاید خبر از اوضاع و احوال آنان ندارند و از سرنوشت انان آگاهی ندارند .

    دوران سختی را پشت سر گذاشته اند ودر آینده هم باز هم با سختی هایی دست و پنجه نرم خواهند کرد و سرنوشت همه انسان ها بدینگونه است .

    ولی آنچه که باعث نگرانی و دغدغه همه مربیان و اولیا و خود آنان می باشد آینده شغلی آنان پس از پایان تحصیلات آموزش عالی می باشد .

    شب گذشته سریال تلویزیونی سر بزنگاه در قسمتی از فیلم سخن پیرمردی راخطاب به تاجر بازاری داشته که معلمی تازه بازنشسته شده و دوفرزند دانشگاهی دارد ولی برای ادامه تحصیل آنان نیازمند کمک مالی بوده و این معلم را در قسمتی از کار تجارت بکار گیرد تا مشکل مالی نداشته باشد واین قلب خیلی ها را به درد اورده است .

    چرا باید اینگونه تبعیض در در آمدها باشد ؟

    ودانش اموز دبیرستانی اکنون برای تحصیل در دانشگاه باید حداقل دو وحداکثر هشت سال درس بیاموزد تا دراین جامعه سی سال خدمت نماید وبعد هم ...



    عباس اصغری ::: جمعه 87/6/15::: ساعت 7:24 عصر
    نظرات دیگران: نظر

     

    یکی از خوانندگان در بخش نظرات مطلب کوتاه ولی دارای مفاهیم و ارزش فراوان آورده است که جهت اطلاع خوانندگان آورده می شود :

    معاون محترم مدرسه آقای حاتمی در بستر بیماری گرفتار شده است . و رنج شیمی درمانی و خسته از بی عدالتی در آموزش و پرورش دفتر چه بیمه بدون ارزش خدمات درمانی و هزینه سرسام ور شیمی درمانی به درد و رنج او افزوده است .

    آقای بیگی ناراحت و گرفتار در مشکلات مدرسه و نا امید از وضعیت خود بعد از رفتن من مانده است

    به اداره ایشان را برای مدیرت مدرسه پیشنهاد کردم البته به خواهش و اصرار دبیران گرامی اما فاگتور های مثبت وجود ایشان به چشم اداره نمی آید.

    نبودن دفتر دار در یک سال تحصیلی وضعیت مرا در این روزهای اخر سخت تر کرده است

    آقای وزیر که به دبیران قدیمی و سخت کوشا آموزش و پرورش به عنوان خون مانده تعبیر کرد و گفت آموزش و پرورش خون تازه می خواهد. هرگز فراموش نمی کنم که دبیر جوانی داشتم که داری مدرک فوق لیسانس بود و وقتی به مدرسه می آمد در حیاط می نشست و به کلاس نمی رفت وقتی علت را جویا می شدم می گفت آموزش و پرورش تا به مدرسه آمدن حقوق می دهد هنوز برای سر کلاس رفتن حقوقی تعیین نکرده است.

    من در دوران آغاز انقلاب تمام کارهای خودم را برای رفتن به کشور هند انجام داده بود و با آغاز نسیم انقلاب در فرودگاه از رفتن منصرف شدم . و در جنگ شرکت کردم در پایان سربازی در جهاد سازندگی مشغول بکار شدم و با علاقه خود به آموزش و پرورش آمدم در حالیکه شرایط خدمت در سایر جاها برای من مهیا بود.

    ما با انقلاب معلم شدیم و تازه معلم انقلابی بودیم آفرین به مسئولان که کاری کردند که با پای خود از شغل معلمی فرار کنیم ما مانند آقای وزیر نیستیم که از نردبان دوست پارتی و آشنا رانت و غیره تحصیل کرده باشیم ?? سال پیش ایشان را بررسی کنید ما کجا بودیم ایشان کجا بودند؟



    عباس اصغری ::: جمعه 87/6/15::: ساعت 7:23 عصر
    نظرات دیگران: نظر

     

    دانش آموز دوم دبیرستان اینگونه شیطان و بازیگوش ندیده بودم . از او پرسیدم مشکل شما چیست که اینقدر در باره ات بد می گویند .؟

    خندید و گفت : مشکل من خنده است .

    گفتم یعنی چه ؟

    گفت : نمی دانم . یک روز در کلاس درس معلم ازمن درس پرسید من خندیدم . معلم گفت چرا می خندی . بازهم خنده ام گرفت .مر ابه دفتر مدیر فرستاد .مدیر علت را پرسید ومن خندیدم . ناراحت شد ومن را به اداره فرستاد .

    با پدرم به مشاوره اداره رفتم . مشاور ه از من علت حضور را رسید من خندیدم .

    نامه ای به مدیر مدرسه نوشت : این پسر تنها مشکل اش خنده اش است . اورا در کلاس درس بذیریید.



    عباس اصغری ::: جمعه 87/6/15::: ساعت 7:22 عصر
    نظرات دیگران: نظر

     

    عصر روز سه شنیه خسته و کوفته از مسافرت اداری به منزل رسیدم . از ساعت سه ونیم صبح تا حدود هفت غروب یکسره در راه  وبرای شرکت در همایشی در ماشین بوده ام . غرب مازندران با بیش از دویست کیلومتر مسافت از مرکز استان همچنان در مظلومیت استانی مستقل شدن مانده است .

    نیم ساعتی از حضورم در منزل نمی گذشت که با سروصداو جیغ وداد در خواست کمک به طرف بیرون امدم . درخواست کمک ازطرف  منزل همسایه بوده است و به سرعت خود را به آنجا رساندم . در ایوان منزل دختری 16 ساله در حالیکه از درد  به خود می پیچید ودرکنارش دو بچه خردسال با چشمانی اشکبار بوده اند درخواست کمک کرد . همسرم ازمن خواست اورا به سرعت به درمانگاه ببرم .

    ابتدا با 115 تماس گرفتم خانمی از من درخواست اطلاعات در مورد نوع بیماری و حادثه می کرد . فرصت پاسخگویی نبوده است ودر کنار خیابان ماشین پیکانی در حال پارک بوده واورا صدا کردم تا دخترک معصوم را به درمانگاه ببریم .

    با عجله به طرف دخترک رفته وبدن نیم لخت اوراکه خیس عرق بوده  بلند نموده و داخل ماشین گذاشتم . اواز پوشش لباسش با صدای ضعیف  اظهار خجالتی  نمود و با کمک همسرم چادری روی او کشیدم .

    با همه ترافیکی که در شهر بوده بسرعت به درمانگاه رساندم و دکترپس از گرفت فشار و معاینه و تجویز سرم اورابرای عازم به بیمارستان تنکابن آماده نمود .

    در بیمارستان تنکابن در اتاق ایزوله پرستاران به درمان او پرداختند ولی موفق نشدند .

    نمی دانم دخترکی چه مشکلی داشته که ظاهرا  از قرص برنج برای خودکشی اقدام نموده بود . این قرص که سم آن ده برابر سیانور بوده و بسرعت در دهان بخار می شود واسیب فراوان به اعضای بدن می اورد قابل درمان نبوده است .

    دخترک مرگی عذاب آور و تدریجی را در پیش داشت . بشدت ناله می کرد و به خود می پیچید از ساعت هفت تا 12 شب صدای ناله و فریاد او بلند بود . باورش نمی شد که یک قرص اینگونه اثر داشته باشد ومی گفت برای ترساندن اینکار را کرده بود .

    ساعت ده شب به وسیله آمبولانس ( با دریافت مبلغ دویست هزار تومان ) و همراه مادرش به بیمارستان رشت اعزام شد ولی در نزدیکی های بیمارستاندر آغوش مادرش فوت کرد و  سپس اورا به سردخانه انتقال داده بودند .

    پدرش در مسافرت بود و نزدیکی های صبح به منزل رسید . صبح به همراه پدرش به رشت رفته تا مراحل قانونی برای دریافت جواز دفن اقدام گردد.

    به اصرار پدر برای دیدن صورت دخترش به سردخانه رفتیم . در آنجا پدر به سر وصورتش می زد و با صدای بلند گریه می کرد .

    معرفی از طرف بیمارستان به پزشک قانونی و از انجا به معاونت حوزه قضایی و دستور قاضی برای تشکیل پرونده در کلانتری و بازجویی و نامه کلانتری به پزشکی قانونی و اوردن جسد ازبیمارستان به  پزشکی قانونی و انجام کالبد شکافی توسط خانم دکترو صدور جواز دفن  دوروز طول کشید .پزشک قانونی هم در ابتدا مبلغ پانزده هزار تومان و سپس در پایان سی هفت هزار تومان جواز دفن را صادر نمود

    جسد با آمبولانسی ( با دریافت مبلغ یکصد وهشتاد هزار تومانی ) از پزشک قانونی رشت به بهشت زهرا انتقال پیدا کرد تا در انجا مقدمات کار برای دفن جسد فراهم گردد.

    به راستی چگونه دختر معصوم قرص برنج را دریافت کرد و با چه انگیزه ای ان را مصرف کرد و چرا این گونه خانواده اش را داغدار نموده است .؟



    عباس اصغری ::: جمعه 87/6/1::: ساعت 7:40 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    با کسب اجازه ازاکثریت  همکاران محترم وشریف این مطلب برای برخی همکاران معلم تاجر می باشد

    چند روز پیش چند نفر از مدیران در باره  برخی از شگردهای معلمانی که در مورد تشکیل کلاسهای خصوصی خانگی برنامه هایی داشتند مطالبی عنوان می کردند .

    یکی از مدیران گفت : چند وقت پیش دانش آموزی برایم تعریف می کرد که ما احساس کردیم که اگر در منزل دبیری ودر کلاس خصوصی درس او  شرکت نماییم نمره خوبی کسب می نماییم لذا چند تفر باهم قرارگذاشتیم و با وقت قبلی در کلاس خصوصی شرکت کردیم . در ادامه کار با دبیر صحبت شد که فقط من به نمایندگی از طرف آنان در کلاس شرکت نمایم و پس از پایان کلاس نمونه سئوالات را دریافت نموده و در اختیار دیگران قرار دهم . من هم همین کار را می کردم . هزینه هر کلاس را همان جلسه پرداخت می کردم منتهی به هنگاه تحویل هزینه کلاس بخشی از آن را خودم برداشت می کردم .

    مدیر دیگری تعریف می کرد : دانش آموزی صبح در کلاس های درس شرکت می کرد و خانواده اش بعدازظهرها دوباره همان دانش آموز را به خانه معلمان می فرستاد تا دوباره همان درس را دریافت نماید .

    مدیر دیگری می گفت : دبیری در صحنه امتحان به سراغ برخی دانش آموزان می رفت و زمزمه ای با آنان می نمود . از برخی از آنان سئوال کردم چی شده است . گفتند دبیر یک سنجاق ته گرد دردست دارد وبه بعضی از دانش اموزان که در کلاس خصوصی او شرکت کرده و بدهکار بودند سنجاقی زده و بدهی آنان را یاد آوری می کرد  



    عباس اصغری ::: شنبه 87/5/5::: ساعت 6:48 عصر
    نظرات دیگران: نظر

     

    بخشنامه چارچوب ساماندهی و مدیریت نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش را در ابعاد مختلف می توان بررسی نمود . یکی از مهمترین بخش آن ارتباط با حیطه فعالیت مدیران مدارس می باشد .

    این بخشنامه تقریبا  به شکل زیربه کار مدیران توجه نموده است :

    ?- حذف معاون آموزشی در مدرسه و جایگزین نمودن  معاون پرورشی و تربیت بدنی (از ??? نفر تا ??? نفر دانش اموز )

    ?- تدریس موظف هفتگی به میزان ده ساعت در هفته ( بدون پرداخت حق التدریس یا اضافه کار برای مدیران و معاونان )

    ?- حذف اضافه کار ساعتی مدیران مدارس( به جز کار ودانش و هنرستان ها )

    هریک از برنامه های فوق شکل جدیدی از مسئولیت در مدیران ایجاد می نماید . اکثر مدیران با برنامه های اعلام شده به دلایل منطقی راضی نبوده ومراتب اعتراض خودرا در کار گروه مدیران و انفرادی به اطلاع روسای آموزش و پرورش رسانده اند .

    مدیران با حذف معاون آموزشی و تدریس موظفی مسلما کارآیی لازم برای اثربخشی درفعالیت هارا نداشته و به نقل از مدیری :که ما از اول مدیر زاده نشده ایم یا برای مدیریت به استخدام آموزش و پرورش در نیامده ایم حالا که اینگونه به مدیریت مدرسه نگریسته می شود پس بهتر است از مدیریت استعفا داده و برای تدریس به کلاس درس برویم .

    معلمی را که از ما نمی توانند بگیرنند.



    عباس اصغری ::: جمعه 87/4/14::: ساعت 10:59 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    برای مراسم صبحگاه جایگاه و تربیونی ساخته شده تا با استفاده از آن برنامه ها اجرا گردد .

    هرروز شاهد استفاده برخی دانش اموزان از این تربیون هستیم . البته استفاده از نوع دیگر آن ؟!

    هر روقت برخی دانش آموزان فرصت کنند بر بلندی آن نشسته و برای استراحت استفاده می کتتد



    عباس اصغری ::: جمعه 87/4/14::: ساعت 10:57 صبح
    نظرات دیگران: نظر

     

    وارد دفتر برخی مدیران می شوید درودیوارش پرازبخشنامه و اطلاعیه می باشد این شاید به دودلیل باشد ?- تعداد اطلاعیه ها زیاد بوده و تابلوی اعلانات جوابگوی آنها نمی باشد

    ?- فضا و مکان مناسب در اختیار مدیریت آموزشگاه نمی باشد و مدیریت مدرسه مجبور از استفاده از همه فضای کاری خود می باشد .



    عباس اصغری ::: جمعه 87/4/14::: ساعت 10:57 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    در بررسی اعتراضات شیوه های مختلفی توسط مدیران بکار گرفته می شود .

    شاید بهترین کار برای بررسی اعتراضات که بازده خوبی هم دارد کاری است که در این مدرسه انجام می شود :

    ?- مشخص کردن زمان وساعت بررسی اعتراضات و ابلاغ به کلیه همکاران محترم

    ?- انتخاب فضا و مکان مناسب برای حضور همکاران در کنار هم

    ?- پذیرایی با چای و شیرینی و میوه

    ?- اماده نمودن اوراق امتحانی و لیست نمرات و ورقه اعتراضات

    ?- مشخص کردن یکی از همکاران اداری مدرسه برای همکاری و پاسخگویی

    ?- تعامل و پاسخگویی دبیران با اولیا و دانش اموزانی که با شک وتردید به تصحیح ورقه نگاه می کنند .

    ?- ...

    ودر نهایت پذیرایی با ناهار در یک منطقه ییلاقی

     



    عباس اصغری ::: جمعه 87/4/14::: ساعت 10:55 صبح
    نظرات دیگران: نظر

     

    از دانش آموز اول دبیرستان پرسیدم : در طول سال مرتبا غیبت داشته اید و از نظر درسی هم بسیار ضعیف هستید علت آن چه بوده است ؟

    خندید وگفت : چون خیلی به شما علاقه دارم می گویم . من هفته ای چند شب به کار قاچاق چوب مشغول هستم وحدود ماهی دومیلیون تومان در آمد دارم . بعضی شب ها هم دچار مشکل می شویم که با خرج چند صد هزار تومان رشوه خلاص می شوم. دراین کار سرمایه آن چنانی نمی خواهد چندتا قاطر لازم دارم که آن هم اجاره می کنیم . خلاصه ماهی بیش از یک میلیون تومان درآمد خالص دارم .

    حالا شما من بگویید که شما این همه گلوی خودرا پاره می کنید به اندازه من درآمد دارید ؟



    عباس اصغری ::: پنج شنبه 87/3/30::: ساعت 9:25 عصر
    نظرات دیگران: نظر

       1   2   3   4   5      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 7
    بازدید دیروز: 1
    کل بازدید :106548

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    مدیریت مدرسه
    عباس اصغری
    مدیریت مدرسه برخلاف مدیریت های دیگر گمنام و ناشناخته وبسیار مهم وبا ظرافت می باشد . عمق و گسترده کار در مدیریت مدرسه منحصر به فرد می باشد . با تجربه حدود بیست سال مدیریت اموزشگاهی قصد انتقال ان به جامعه فرهنگی و علاقمندان دارم

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    مدیریت مدرسه

    >>لوگوی دوستان<<

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<